اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

عکسای اهورا کوچولو

این عکس رو خودم روز اول که تو بیمارستان بودیم از اهورا گرفتم خیلی برام با ارزشه اینجا اهورا داره شیر میخوره و روی صورتش رو پوشونده بود با دستش منم خیلی خوشم اومد و از اونلحظه عکس گرفتم اینجا بخاطر زردیش بستریش کرده بودن اینجا تو تاکسی بودیمکه اهورا این مدلی خوابیده بود تو بغلم و من خیلییییییییی دوس داشتم اینجا هم گذاشتیمش رو بالشت که مثل متفکرا ژس گرفته عشق من مدل های خواب آقا اهورا اینم لحاف بچگیه خودمه و تو خونه مادر جون هستیم اینجا هم خونه مامان بزرگ آقا اهورا ...
6 تير 1392

کارای جدید اهورا جون+عکس

سلامممممممممممم به پسر گل و یکی یکدونه ی مامان عزیزم این روزها هر چی میگذره احساس میکنم بیشتر دوستت دارم و تو لحظه به لحظه شیرین تر از قبلت میشی بعضی وقتا انقدر فشارت میدم که دلم میخواد دوباره بری توی دلم و مال خود خود خودم بشی عشق من واکسن پایان ٤ ماهگیت رو زدیم و شما خیلیییییییییییییییییییی دردت گرفت و بد جور گریه کردی (الهی قربونت بره مادر) طبق معمول من نتونستم نگاه کنم و رومو برگردوندم و مادر جون زحمت کشید و پاتو نگه داشت ، بابایی هم رفته بود تهران برا درسش و پیشمون نبود.عزیزم شما ٣روز تب کردی. ٢روزش شدید بود و روز آخر خفیف آخه اینهمه واکسن واقعا لازمه برا شما فنقلیا میزنن آخه واقعا بچه ...
5 تير 1392

اهورای من در 4ماهگی +عکس

سلامممممممممم سلامممممممممممممممم صد تا سلاممممممممممممممم یوهو من اومدم دوستای خوب و مهربونم از همتون ممنونم که نگرانمون بودید و ببخشید که من انقدر تنبل شدم سری قبل که مطلب گذاشته بودم تازه اسباب کشی  رو شروع کرده بودیم و داشتیم جمع و جور میکردیم خلاصه اینکه فک کنم 26 یا 27 اردیبهشت بود که وسایلم رو فرستادیم به خونه جدیده که تو یه شهر دیگه بود و خودمو اهورا موندیم پیش بابا و مامانم و بابای اهورا هم رفت دانشگاه بعد فک کنم 7یا 8 خرداد بود که همسری اومد و به همراه 2تا مامانا اومدیم تا خونه جدید رو بچینیم و مامان همسری 1 روز موند برا کمک که خیلی هم به زحمت افتاد و ازش ممنونیم  ...
20 خرداد 1392

تولد من در کنار اهورا کوچولو

92/2/13      سلام پسر قشنگم خوبی قند عسلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امروز روز تولدمه و همه چی آرومه من چقدر خوشبختم عزیز دلم خیلی دوستت دارم امسال تولدم تو یه وضی بود،هیشکی نبود فقط من و تو و بابایی بودیم .ولی همین که تو و بابایی بودید برام یه دنیا بود و باباجون زحمت کشیده بود برام کیک گرفته بود. عزیزترینم شما اولین سال هست که با مایی و همین بزرگترین هدیه از طرف خدا به من هستش  مادرجون رفته تهران و پدر جون هم امشب رفت. دایی رضا هم که امسال تو دانشگاهه و نشد با هم تولد بگیریم، ولی همه تبریکاتشون رو گفتند و خاله ها و دایی ها،عمه جونم،عمه سیمای شما و مادر بزرگت وهمینطور خاله و دای...
15 ارديبهشت 1392

روز زن

همسر مهربونم مطلب قبلي از طرف اهورا بود يه جورايي. حالا نوبت منه كه گلم ازت به خاطر همه محبتات مهربونيات و عشقي كه به زندگيمون هديه مي كني از صميم قلبم تشكر كنم. آرزوم اينه كه لبات هميشه خندون باشه و نا اميدي ازت فرسنگها دور. آرزوم اينه برات شريك خوبي باشم و با هم ديگه مشكلاتو به شكلات تبديل كنيم. آرزوم اينه به همه آرزوهات برسي. عزيزم روزت مبارك ...
11 ارديبهشت 1392

روز مادر

سلام پسر گلم اهورا. ما آدم بزرگا يه روزو بينمون داريم به نام " روز مادر ". تو اين روز سعي مي كنيم با بردن هديه و گفتن تبريك به مادرامون ازشون قدرداني كنيم. بهشون بگيم كه چقدر دوسشون داريم. پسرم مامانتم امسال براي اولين بار مادر شد. آخ كه چه ذوقي مي كنه چقدر به قد و بالايه تو مي نازه نصفه شبا با كوچكترين صدايه تو سريع از خواب بيدار ميشه (البته بابايي فقط چند بارو ديده چون بيشترشو خواب بوده) هيچ كم و كسري برات نمي ذاره و مثله يه فرشته مدام دور تو مي گرده. بابايي خوش به حاله همه آدمايي كه عشق و محبت مادري بالا سرشونه. خدا مامانه خوبتو برات نگه داره. ميدونم كه وقتي بزرگ شدي بيشتر عشق مامانتو درك مي كني گرچه الانشم اكثر موقعها با ...
11 ارديبهشت 1392

روز زن و روز مادر مبارک

  مادر یعنی.............   واقعا معنی کلمه مادر یعنی چی؟کی میدونه؟فک نمیکنم کسی به طور کامل بدونه امسال منم مادر شدم خدا رو بخاطر این نعمت خیلی بزرگ شکر گذارم و ممنونم که به من لیاقت مادر شدن داد و قبل از هر چیز دعا میکنم همه دوستانم به آرزوشون برسن و زودتر مادر بشن راستش نمیدونم از کجا باید شروع کنم ولی وقتی باردار شدم و با سختی های لحظه به لحظه دوره بارداری مواجه شدم یکمی فهمیدم مادر یعنی چی؟آدم بدونه اینکه موجودی رو ببینه کلی درد رو به خاطرش تحمل میکنه و حس مراقبت بهش داره اما وقتی اهورا دنیا اومد این حس شدید تر شد من کمی بیشتر فهمیدم مادرم چیکارا برام کرده  همش میخ...
10 ارديبهشت 1392

یکم فرصت

سلام به پسر خوشگلم قند عسلم،جیگر گوشم،نفسم،ثروتم،داراییم،همه چیزم،وجودم دوستتتتتتتتتتتتتتتت دارم عزیز دلم امروز 21 فروردین هستش و شما 56روزه که دنیا اومدی عشق من دلیل اینکه مامان انقدر تنبل شده اینه که همه وقتم با شماست نمیتونم بیام وبلاگت رو آپ کنم ولی از این به بعد قول میدم که زود زود بیام و مطلب بزارم تا 45 روزگیت تو خونه مادر جون و پدر جون بودیم و کلی بهشون زحمت دادیم حالا اومدیم خونه خودمون و به همراه باباجون داریم سعی میکنیم با شرایط جدید کنار بیاییم عزیز دلم شما کمی بد خواب شدی و تا خوابت ببره کلی طول میکشه منم که از شما بدتر ولی عیبی نداره پسر قشنگم.من خیلی دوستت د...
21 فروردين 1392