اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

این روزهای وروجک

سلام سلام صد تا سلام یه سلام طولانی بعد از یه غیبت طولانی مدت تقدیم به همه دوستای گلم و مهمتر از همه اهورای خوشگلم .عشقم منو ببخش که دیر اومدم ،این مدت سرم حسابی گرم بود و در گیر وروجک کوچولو و کلی کارای دیگه که همشو سر فرصت باید تک به تک برات تعریف کنم گل پسرم دیشب یعنی 93/5/1 برای اولین بار تونستی وقتی توپ رو با دستت شوت میکنی با پا بهش ضربه بزنی الهی قربون پسر ورزشکارم بشم از وقتی چهاردست و پا میرفتی عاشق توپ بودی ودنبالش میکردی و حالا که رو پایی رو یاد گرفتی بزنی البته فقط یدونه بابا باهات بازی میکنه و یه سری تاکتیک ها رو بهت یاد میده و ماشالا تو خیلی باهوشی و خوب هم دریپ میکن...
2 مرداد 1393

روز مرد مبارک

روز مرد و میلاد امام علی (ع) رو به تمام دوستانم تبریک میگم چهار مرد در زندگی من وجود دارن که به تک تکشون افتخار میکنم و از خدا میخوام  همیشه سالم و سرحال و خوشبخت باشن،خدایا سایه این 4 مرد رو از زندگیم کم نکن...آمین پدرم زحمت کش ترین مرد زندگیم که مظهر بزرگی و قدرته و کسی که همیشه عاشقانه به حرفهام گوش میده و تو هر شرایطی نازمو میکشه و هوامو داره بابای عزیزم دستای مهربونت رو میبوسم و عاشقانه میپرستمت و از خدای بزرگ میخوام تا سایت همیشه بالای سرم باشه دوستدارم بابا جونم روزت میارک همسرم مظهر اقتدارو استقامت،کسی که مثل یه کوه پشتم وایساد...
23 ارديبهشت 1393

عيده و امسال عيدي ندارم

  عيده و امسال عيدي ندارم گذاشتي رفتي عزيزم من بيقرارم عيده و امسال تنهاي تنها به جاي عيدي عزيزم من تو رو ميخوام از وقتي رفتي غمگينه خونه گريم ميگيره با هر بهونه رفتي و موندم با اين همه درد هرگز نميشه فراموشت کرد اگر چه نيستي ياد تو اينجاست عشقت توي قلب ماهاست هر جا که هستي خدا به همرات دعاي خير پشت و پنات! هر جا که رفتي خدا به همرات سلام به دوستای خوبم و همه مهربونایی که نگران من و اهورا بودید سال نوتون مبارک امیدوارم سال خوب و خوش و پر برکتی داشته باشید امسال عید لحظه سال تحویل قرار شد همه تو خونه پدربزرگ و مادر ...
19 فروردين 1393

عکس های آتلیه

اینم از عکسای آتلیه پسر کوچولوی من مگه یه جا وامیسادی اونروز خیلی اذیتمون کردی هم عکاسای بنده خدارو و هم من و بابا جون رو وقتی برگشتیم تخته گاز خوابیدیم از خستگی ...
14 اسفند 1392

خاظره بدنیا اومدنت با جزئیاتش

                                                      93/12/7 سلام به دردونه ی مامان امروز میخوام خاطره بدنیا اومدنت رو بعد از 1 سال بنویسم خوب مامان تنبلت تازه وقت کرده چون سر گرم فنچ کوچولوش بوده عزیز دلم...کوچولوی دردونه ی من... دکتر برا 25 بهمن91 بهم وقت عمل داده بود تا شما رو بدنیا بیارم.یادش بخیر من و بابا و مادر جون و پدر جون کلی ذوق و شوق داشتیم ...
9 اسفند 1392

آش دندونی

سلام عشق من یه سری مطالب تو وبلاگت عقب افتاده ولی اصلا نگران نباش چون چند روز پیش اومدم نصف عکسای تولدت رو گذاشتم و برا بقیه مطالب عقب افتاده هم زنبیل گذاشتم تا بعدا بنویسمشون میخوام الان عکس جشن دندونیت رو که خودمون 3تا بودیم برات بزارم عزیز تر از جونم من برا اولین بار بود که آش دندونی میپختم و خوشمزه شده بود البته بابایی که میگفت خوشمزه ترین آش دندونی بوده که تو عمرش خورده چه کنم دیگه از هر انگشتم 1000تا هنر میریزه راستی عزیزم ما اینجا کسی رو نمیشناسیم ولی برا اینکه قدیمیا میگن هر چی تعداد کسایی که آش رو میخورن زیادتر باشه بچه راحت تر دندون در میاره برا همین به احترام حرف قدیمیای عزیز 7 تا خونه از واحدای ساخ...
8 اسفند 1392

یعنی داره مرواریدت در میاد؟

سلام به عزیز دل مامان جوجو کوچولوی من دیشب تا ساعت 5 صبح نخوابیدی و همش نق زدی ، هی بهونه میگرفتی ، شیر میخوردی و غر میزدی و نمیتونستی بخوابی انقدر تو بغلم تکونت دادم و شیرت دادم و هی در تلاش ساکت کردنت بودم که حسابی از پا افتادم آخر بابایی رو بیدار کردم چون دیگه واقعا کم آورده بودم بابایی تا ساعت 7 تو بغلش میگردوندت و یکم ساکت تر بودی ولی نمیتونستی بخوابی بهت یکم دیفن دادیم تا راحت خوابت ببره بالاخره ساعت 7رو گذشته بود که خوابیدی و هنوز 10 صبح نشده بود که بیدار شدی و شروع به شیطنت کردی و از سرو کول منو بابا که خیلی خسته بودیم بالا میرفتی . یهو دیدیم تو لبه مرز تخت ،سمت بابا هستی و سری...
10 دی 1392