اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

وقتی گل پسر مامان دخمل میشود

سلام به گل پسر مامان عزیزم امروز تنها بودیم آوردم لباسای دخملونه ای که قبل تعیین جنسیت خریده بودیم رو برات پوشوندم و عکس گرفتم ایشالا آبجیت که دنیا اومد براش این لباسارو میپوشونیم عزیز دلم تو هر لباسی خوشگلی ولی تو مردی و هر چی مردونه تر بپوشی بهتره و بیشتر بهت میاد ولی خوب مامانه دیگه دلش خواست ببینه چطور میشی و مرسی از اینکه دلمو نشکستی و باهام همکاری کردی حالا چند تا عکس میزارم که یادگاری برات بمونه و بابا هم امشب از خابگاه این عکسارو ببینه آخه بازم تنهاییم و بابایی نیست. بابا چهارشنبه شب رفت تهران و قول داده یکشنبه صبح بیاد (امروز روز جمعه هستش) نمیدونی این چند سال چقدر س...
6 دی 1392

پست سفارشی بخاطر مادر جون

یکی از مدلایی که اهورا شیشه میخوره از شیطنتهای اهورا و تا دوربین رو میبینه خیز بر میداره به سمتش اهورا نشسته تو کالسکه عروسکش اهورا برا یک لحظه کوتاه می ایسته اینجا تازه از حموم اومده و لباسشو بر عکس پوشیده وقتی اهورا شکلات میخوره اینم از دهان بدون دندان اهورا اینم از برف زمستونی گذاشتم مامانی حالشو ببره دلش آب بشه ایشالا تهران هم کلی برف بباره برف که از لبه ی پشت بوم آویزون شده بود   پ...
30 آذر 1392

جشن 3 نفره شب یلدا و تولد 34 سالگی آقای پدر

سلام به گل پسر یکی یه دونه                             اولین شب یلدات مبارک   هوراااااا  هوراااااا خدایا شکرت امسال ما هم یه جوجه داریم که بشماریمش   ایشالا 120سال از این شبا رو به خوبی و خوشی و سلامتی و سرافرازی پشت سر بزاری عشق ِ کوچولوی مامان عزیزم یکی از سنت های ایران ما جشن گرفتن شب یلدا هستش. شب یلدا شبیه که همه دور هم جمع میشن و آخرین شب از پاییز رو جشن میگیرن. چون پیروزی نور بر تاریکی هستش.یعنی از فردا...
30 آذر 1392

شیرین کاریای گل پسری

     92/9/26                      سلام دردونه ی من مامانی باز اومده تا برات از شیرین کاریا و دلبریات تعریف کنه ولی یکم طولانیه دیروز وارد 11 ماهگی شدی. 11 ماهگیت مبارک و من نتونستم بخاطر یخبندون تنهایی ببرمت بهداشت و قراره با بابایی آخر هفته ببریمت  عشق من دقیقا 15 آذر 92 ،بود که اسم بابا رو برا اولین بار صدا زدی .بابا از سر کار اومده بود و خسته روی کاناپه خوابش برده بود،تو چند بار رفتی و با زبون بچگونت هر چی سرو صدا کردی و دستت رو به صورتش زدی بیدار نشد.و چند بار هم من صداش زدم...که یهو م...
26 آذر 1392

اولین برف زمستونی

سلام به پسر قشنگ من اولین برف زمستونی زندگیت رو امروز صبح دیدی خیلی منظره زیبایی بود و من کلی از بارش برف خوشحال شدم پسرم برف هم یکی دیگه از بی شمار نعمت های خداست خدای بزرگی که به همه چیزِ بنده هاش فکر کرده و برای نیاز های ریز و درشتشون نعمت های زیادی رو آفریده باید همیشه بگی خدایا تو رو به خاطر تمام نعمتهایی که بهم دادی شکر میکنم عزیز دلم دونه های سفید برف مثل توپ سفید کوچولو از آسمون میباریدن و زمین رو یکدست سفید کرده بودن. و منو بابا بردیمت تو بالکن تا از نزدیک ببینی و شما کلی تعجب کردی امید وارم توی زندگیت همیشه قدردان همه نعمتهای الهی باشی و ...
14 آذر 1392

اولین ماه محرم آقا اهورا و سقا شدن به روایت تصویر

اولین روزای محرم و آقا اهورا کنار چهل چراغ اهورا کوچولو امسال سقا بود سقا بودنت قبول باشه گل پسرم روز تاسوعا من و اهورا کوچولو به همراه آقای پدر رفتیم زیارت شاه عبدالعظیم پسرم اون روز رو با مترو رفتیم و برگشتیم بلیطا رایگان بود و تو مترو نظر همه رو به خودت جلب کرده بودی مثل همیشه(قربونت برم الهی) روز تاسوعا و وقتی آقا اهورا خودشو لوس میکنه(اینجا هم شدی عین بچگیای دایی رضا) اهورا و آقای پدر اینجا روز تاسوعا هستش و تازه از زیارت برگشتیم خونه عزیز جونِ من، فردا ناهار نطری داریم اینم از روز عاشورا ،اهورا کوچولو و سامی کوچولو ...
14 آذر 1392

اهورا کوچولو در خونه مادر جون

مسافرت به خونه مادر جون به روایت وروجک شلاممممممممممممم همه خوفین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اول اژ اوتوبوش شلو کنیم من بلا خودم صندلی مخشوش دالم بعدشم بلسیم به کالای مورد علاخم که لفته بودم خونه خان دایی همه منو چلوندن(البته این عکسا ماله تابشتونه) دایی امیرم گشنشه میخواد گوشمو بوخوله اینم من و سامی کوشولو.مشل لباشای سامی رو ژندایی معصومه بلا منم خلیده حسود نشم ملسی ژندایی مهلبون من تو ماشین سامی سامی میگه ماشینمو بده من میگم دوش ندالم ماشین هودمهههههههههه باباااااااااااااااا بلام ماشین میخلی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خلاشه آخلش مجاب میش...
14 آذر 1392

10 ماهگی اهورا

سلام جوجو کوچولوی مامان خوبی عزیز دوردونه مامانی سری قبل که برات نوشتم گفتم دکی برات آز خون و ادرار و ...داده به همراه سونوگرافی از معده که مشخص بشه شما چرا بیقراریای شبانت هنوز تموم نمیشه ،آخه گفت بچه 9ماهه نباید شبا بیقرار باشه و بیقراریای شبانه دیگه باید حداکثر تو پایان6 ماهگی از بین بره تا هم نوزاد بدنش به رو بیاد و استراحت کنه و هم اینکه مادر یکم استراحت کنه. خلاصه جواب آز ادرار و ... سالم بود ولی آز خونت نشان از کم خونی داشت که خانم دکتر گفتن فعلا قطره آهن نخوری وبجاش شربت آهن که دوزش بالاتره مصرف کنی و سونوگرافی از معده هم نشون داد که شما رفلاکس معده داری و با اینکه دکتر زیادمیبردمت اما دیر متوجه شدیم &nb...
12 آذر 1392

کارای جدید گل پسری

سلام به قند عسل مامان خوبی گل پسرم؟ چند وقته که ما اومدیم خونه مادرجون و پدرجون داریم بهشون زحمت میدیم برا همین نرسیدم وبلاگت رو آپ کنم خدارو شکر که مادر جون و پدرجون خیلی خوبن و مهمون نوازن و مهمون که بیشتر از دو روز خونشون بمونه اخم نمیکنن خخخخخخخخخخخ عزیزم کارای جدیدت زیادن هرچند بعضیاش تکراریه اما هر چقدرم تکرار کنی من بازم دوس دارم و همش حس ذوق اولین بار رو بهم میده  تا 1هفته پیش سعی میکردی روی زانوت بایستی و از یک جا کمک میگرفتی برا این کار حالا سعی میکنی کامل بایستی و چقدر برا این کارت ذوق میکنی و همچنان لحظه خوشحالی صدای غرش شیر درمیاری و کلی پز ایستادنت رو میدی(الهی قربونت برم) ایشالا 1روز ...
11 آبان 1392