اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

برای اهورا کوچولوی نازم

1393/9/14 19:30
نویسنده : مامان جون
811 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عشق کوچولوی زیبا و دوست داشتنی مامان

یدونه قلبم ببخش که وقت نمیکنم زود زود بیام و وبلاگت رو آپ کنمniniweblog.com

شرمنده ام عزیزمغمگین ولی باور کن اصلا وقت نمیکنمغمناک

تو بد جوری سرماخوردی و شبا خواب نداریخواب آلود همش با چشمای بسته ناله میکنی و یا گریه میکنی و من و بابا نوبتی تو بغلمون نگهت میداریم،خیلی بد جورم سرفه میکنی قربونت برم niniweblog.com

ایشالا که زود زود زود خوب بشیبوسniniweblog.com

امشب بابا داره میره تهران و دوباره تنها میشیم اونم تو این شرایط گریهولی خدا بخواد دیگه آخرای کارشه کچل

میره تا کارای پیش دفاعش رو انجام بده و بعد یه بار برای پیش دفاع و یک بار هم برای دفاع باید بره و بعد هم راحت میشیم هممونگیج امیدوارم موفق باشهآرام

بگم برات از این مدت و اتفاقاتشniniweblog.com niniweblog.com niniweblog.com

عزیزم، تو روز به روز شیرین تر میشیniniweblog.com،اصلا فک کنم خاصییت بچه برا پدرو مادر همینه niniweblog.com

هر روزی که میگذره منو بابا بیشتر دوستت داریم و تو هرروز شیرین تر و زیباتر و عزیز تر میشی برامون niniweblog.com

تو اون لحظه میگیم هیچ بچه ای به زیبایی جوجوی ما نیست و شیرین ترینه niniweblog.comو باز که بزرگتر میشی احساس میکنیم نسبت به قبل زیبا تری و شیرین ترniniweblog.com هزاررررررررر الله اکبر

عزیزم قبلا بهت میگفتم اسمت چیه؟ میگفتی: اَی یا (اهورا)بغل

ولی تازگیا که میپرسم؟ میگی: دَدَ (دردر)تعجب

منم اونروز کلی باهات کلنجار رفتم که اسمت رو درست بگی ولی هرچی گفتم تو حرف خودت رو تکرار کردی و آخر من متقاعد شدم که اسمت دَدَ هستش چون واقعا دردری هستیقه قهه

وقتی بهت میگم منو چند تا دوس داری؟ میگی: ته تا(ده تا)زیبا

همه چیزو نشون میدی و میگی: اون گی؟ (اون کیه؟) بجای اون چیه؟ بعد مثلا میگم تابلو شما هم سریع میگی تاتوخنده

حدودا مرداد ماه بود که از شیر مادر گرفتمت و مهر ماه هم شیر خشک رو قط کردم و شیر پاستوریزه رو جایگزین کردمniniweblog.com

به شیر میگی: گیرررر و گاهی وقتا میری شیشه شیرت رو با پاکت شیر میاری و هی تکرار میکنی گیرررررر گیرررررررر گیرررررر گیرررررررر تا بهت شیر بدیم بعد مودبانه میری دراز میکشی رو بالشت مشغول خوردن میشی و یا از خودمون میخوای که رو پا بزاریمت تا شیرتو بخوری البته یه وقتایی هم به شیر میگی:شیniniweblog.com

اکثر شبها همچنان بد خواب هستیniniweblog.com و هی شیشه شیرتو میخوایniniweblog.com ولی دکتر گفت باید شیر شب رو قطع کنیم چون هم دندونات میپوسن و هم خدای نکرده در بزرگسالی موجب دیابت میشه و قرار شد که دوبرابر مقدار شیر مصرفی آب قاطی کنیم بهت بدیم تا رفته رفته ترکش کنی،ولی موندیم چطوری؟سوتفعلا تا خوب شدن سرماخوردگیت دست نگه داشتیم آخه این چند روز غذا هم نخوردیغمگین

خونه پدربزرگ که رفته بودیم مهمونی از پدربزرگت کلمه ترکی (گَه) به معنی بیا رو یاد گرفتی و همش میخوای بابا رو دعوت به بازی کنی بهش میگی گَه گَه گَه قوی

مثلا سر سفره که نشستیم داریم غذا میخوریم هی به بابا اصرار داری که بیاد باهات فوتبال بازی کنه یا لحظه فیلم نگاه کردن و ...خندونک

توپ رو با دستت میندازی و بعد با پا بهش شوت میزنی و با صدای بلند میگی: اٌوووو (گل) niniweblog.com

چند وقت پیش منو بابا برات یه اسب خریدیم که هم چرخ داره و هم به حالت الکلنگ میشه با یه توپ بزرگ(عاشق توپ و توپ بازی هستی).و تو از تو مغاره شروع به توپ بازی کردی تا خونه و هیچ توجهی به اسب بیچاره نکردی(البته تازگیا داری باهاش دوست میشیniniweblog.com) یادمه توپ رو تو ماشین هی میکوبیدی میخورد به صندلی بعد میخورد تو صورت و کله من یا میرفت بغل راننده خلاصه من به جا اینکه باهات دعوا کنم یکی میخواست منو بگیره چون از خنده غش کرده بودمقه قهه و نمیتونستم نفس بکشمخندونک

یه هفته پیش هم با بابا برات یه تاب جدید خریدیم niniweblog.com با یه توپ کوچولو و تور بسکتبال و من فک میکردم تاب رو که برات ببندیم دیگه راحت میشیم و کمتر اذیت میکنی و بهونه میگیری ولی چشمت روز بد نبینه عصبانیاز لحضه ای که تاب رو بستیم هی رفتی پیشش و گفتی تا تا (یعنی تاب) و تازه میزاشتیمت تو تاب که بازی کنی همش نق میزدی که باید تند تابت بدیم و کل هواسمونم بهت باشه خسته خلاصه بد جور منو بابا نادم شدیم از خریدمون ولی الان بهتر شدی

آخه پارک هم که میریم اصلا از تاب بازی سیر نمیشی و مدام انتظار داری بازی کنی ولی نمیگی منو بابا جواب سف انتظار رو چی بدیمترسو

راستی صبح تا از خواب بیدار میشیم اولش کلی منو بغل میکنی و صورتت رو به صورتم میمالیniniweblog.com،بعدش هی میگی:بیی بیی .منظورت اینه که بریم حال پذیرایی... و تا وارد اونجا میشیم سریع میری سمت TV و میگی:نااا ناااا niniweblog.com. منظورت اینه که آهنگ بزارم برات و عاشق رقصیدن هستی حتی با آهنگ اخبار و برنامه 90niniweblog.com

از اخبار و پیام بازرگانی خیلی خوشت میاد برا همین برات کلی پیام بازرگانی و برنامه های عمو پورنگ رو بابا از اینترنت دانلود کردهچشمک

الان دوباره یک هفته هستش که بازم میفرستیمت مهد تا هم دلتنگی نکنی و هم اجتماعی تر بشی .خداروشکر تو هم دوستات و مربی رو خیلی دوس داری niniweblog.com

 

خوب دیگه برا امروز کافیه niniweblog.com سعیمو میکنم زودتر بیام عکساتم آپلود کنم niniweblog.com

دوست دارم عزیزمبوسمحبت

پسندها (3)

نظرات (3)

مهزاد مامان عرفان
14 آذر 93 19:50
سلام عزيزم كوچولوتون خيلي ناز و بامزه هست. انشالله دوماديشو ببيني. عرفان منم 8 ماهشه .ممنون ميبشم كه به ما هم سربزنيد -------------------------------------------------------------------------- چشم گلم حتما سر میزنم خدا نگه داره گل پسر شما رو هم
مامانی
14 آذر 93 23:25
ماشالله به گل پسر خدا حفظش کنه مامانی عکس هم بزار دیگه ------------------------------------------------------------------------------ سلام عزیزم چشم حتما
مهتاب مامان آذین
17 آذر 93 6:58
سلام سلام صد تا سلام به این مامان تنبل " کجایی بابا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ای جونم چه چیزایی یاد گرفته این وروجکه ما منتظر عکسا هستم زود بیا لپشم بکش از طرف من --------------------------------------------------------------- سلام عشقم واقعا شرمنده ام چشم حتما عکس میزارم