اواخر 7 ماهگی
تاریخ 91/9/23
سلام عشقم
سلام پسر قشنگم
سلام نفسم
وای که چقدر بی طاقت شدم
دلم برات جیک زده
چقدر زمان دیر میگذره
همش دلم میخواد بشینم و بی خودی گریه کنم
مامانی کلی تنبل شده
حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم عزیزم
همش به تو فک میکنم
پس کی میای پیشم؟
تو هم 3-4 روزه که تکونات متفاوت شده
موجی تکون میخوری گلم
من خیلی خوشم میاد و میخندم اما بعضی وقتا بی خودی نگران میشم
میگم نکنه مثل بچه گربه ها که به نخ گیر میکنن تو هم به بند نافت گیر کردی که اینجوری تکون میخور
دیشب بابا دید خیلی نگرانم زودی تو اینترنت مطلب درآورد که از این به بعد بچه ها موجی هم تکون میخورن و این چیز نگران کننده ای نیست،دستت درد نکنه آقای پدرما خیلی اذیتت میکنیمتو خیلی خوب و مهربونیایشالا که بتونیم جبران کنیم
پسر گلم خیلیییییییییییی دوست دارم
خیلی هم عاشقتم عزیز دلم
تو مثل خودم شیطونی وقتی موجی تکون میخوری اینو حس میکنم
دیشب یه سری وسایلتو که مامان مهین برات خریده گذاشته بودم جلو چشمم و هی قربون صدقه میرفتم براشون
مامان مهین یه عروسک از این تمرینی ها برا مون گرفته تا یاد بگیریم چطوری پوشکت کنیم
هههههههههه دیشب با بابایی کلی باهاش بازی کردیم
شب هم عروسکو کنارم خوابوندمحسودیت شد؟
راستی عزیزم الان تو اواخر ماه 7 هستیم و یک هفته دیگه وارد 8 ماه میشیم به سلامت
هی بابا میگه کاش نی نیمون زودتر بیاد تا ببینیم چه شکلیه
میگه دوس دارم کلی گازش بگیرم و باهاش یازی کنم
از یه لحاظ خیلی خوشحالم که میای
آخه تو که بیای بابایی دست از سر من برمیداره و دیگه مماخمو نمیکشه
لپمو نمیکشه
گازم نمیگیره
اذیتم نمیکنه
همش انگار من یه بچه ام که افتادم به گیرش همیشه از دستش عصبانی میشم
ولی حالا که تو داری میای خوشحالم که بابا با تو بازی میکنه و من راحت میشم
دوست دارم عزیز دلم
مراقب خودت باش بازم میام مینویسم برات