اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

حس سکسکه کردنت

1391/10/14 14:57
نویسنده : مامان جون
594 بازدید
اشتراک گذاری

سلام وروجک مامانniniweblog.com

خوبی عشقم؟

چند روز پیش اومدم کلی برات احساس به خرج دادم و نوشتم بعد یه هو ویندوزم پرید  niniweblog.com

واقعا عجیب بود تعجب

 

هر چی نوشته بودم پاک شد niniweblog.com

آخه نمیدونی چقدر زحمت کشیده بودم niniweblog.com

دیگه خورد تو ذوقم niniweblog.com

امروز اومدم مختصر توضیح بدم که چی بود جریانniniweblog.com

خیلی وقت بود از دوستای خوبم درمورد سکسکه کردن نی نیهاشون میشنیدم  niniweblog.com

البته اونا از من جلو تر مامان شدن niniweblog.com

با بابا حرف میزدیم و من بهش گفتم که تا حالا سکسکه کردن تو رو حس نکردم

همون شب خونه مامان بزرگ و بابابزرگت دعوت بودیم(بابا و مامان باباجون)دقیقا روز (91/10/8)

بعد یه هو من حس کردم تو داری میپریniniweblog.com

یعنی شبیه ضربان قلب بود ولی با فاصله بیشتر

خیلی باحال بود niniweblog.com

یکم که گذشت دیدم وایییی واقعا داری سکسکه میکنی niniweblog.com

به مدت 5دقیقه

آخراش اعصابت خرد شده بود و همش با پات قفصه سینمو فشار میدادی niniweblog.com

عزیزم به بابا گفتم بابایی هم دلش آب شده بود برا اینکه حست کنه بغل

ولی خوب اونجا نمیشد که بابا دستشو رو دل من بزاره مژه

چون کار عیبیه ابله

ولی تو گل پسر فرداشم تو خونه خودمون سکسکه کردی و باباجون کاملا حست کرد

خیلی خوشحال شدniniweblog.com

به مدت 10 دقیقه داشتی سکسکه میکردی niniweblog.com

دلم برات میسوخت

احساس میکردم حوصلت سر رفته

خلاصه خیلی با حال بود

میدونی پسرم

آدما تازه وقتی پدر و مادر میشن کمی بیشتر با خالق جهان آشنا میشن

چون از نزدیک لمس میکنن که خدا چقدر قادر و متعاله و آفرینش انسانها چطوری با این نظم پیش میره و در نهایت میرسه به روز متولد شدنشونniniweblog.com

من قبل این فک میکردم یه بچه تو دل مامانش فقط تکون میخوره

اما وقتی مطالعه میکنم

و در درونم احساست میکنم

میبینم خدای مهربون چه کارایی رو به این نی نی کوچولو قبل تولد آموزش داده niniweblog.com

یه جنین تو دل مامانش میتونه شکلک در بیاره،چشمک بزنه،سکسکه کنه،با چشمای باز بخوابه،فکر کنه،خواب ببینه،بترسه،به صداها واکنش نشون بده،انگشتشو بمکه،با بند ناف بازی کنه و خیلیییییییی کارای دیگه...


راستی گلم چند روز پیش تو شمک مامان همچین تکون خوردی شکمم کلا به یه طرف کشیده شدniniweblog.com

حالا این که چیزی نیست نمیدونم با چی به کلیه ام کوبیدی که دردش داشت داغونم میکرد و اگه از بابات خجالت نمیکشیدم واقعا میزدم زیر گریه گریه

فرداشم داشتم غذا میپختم که یه هو نمیدونم دستت بود یا پات؟که زیر دلم گیر کرد

وایییییییییی نفسم بند اومد niniweblog.com

اشک تو چشمام جم شدniniweblog.com

از ترس تکون نمیخوردم یکم بعد درست شد لبخند

چقدر درد داشت،بابا هم خونه نبود رفته بود خرید

چند شب پیشم انقدر محکم نافمو کشیدی که نمیتونم بگم چی شدنیشخند ولی با صدای بلند داد زدم

 

عزیزم بی صبرانه منتظرم تا بیای تو آغوشم.هی با باباجون میشینیم و نگاه لباسای کوچولوت میکنیم که خودمون و مامان مهین برات خریدیم و هی دلمون آب میشه niniweblog.com

طاقتم تموم شدهناراحت

این روزا یه حس دلتنگی خاصی تمام وجودمو احاطه کردهچشم

کاش تو این دوره ضرر نداشت مسافرت و منو بابا میتونستیم بریم تو دل طبیعت و یه جای دنجniniweblog.com

که فقط هوای پاک رو استشمام کنیمniniweblog.com

و صدای طبیعت رو بشنویم

خیلی دلم تنگه عزیزم

مراقب خودت باش

دوست دارمniniweblog.com

niniweblog.com

و در آخر

سه شنبه این هفته که گذشت روز کریسمس بود،niniweblog.comاین روز رو به تمام هموطنها و دوستای مسیحیم تبریک میگم،امیدوارم سال خوبی داشته باشنniniweblog.com،و بابا نوئل براشون کلی هدیه های خوشگل داده باشهniniweblog.com

از خدا میخوام روحیمو یکم بالا ببره چون خیلییییییی خسته امنگران

همسر خوبم هم کارش زود زود درست بشه چون واقعا هردومونم خسته شدیم از اینهمه استرس کشیدنکلافه

آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سبحان جون
16 دی 91 15:51
ایشالا نی نی تون به سلامتی به دنیا بیاد دیگه اخرهای دوران بارداری هستی مراقب خودت باش عزیزم تا به سلامتی نی نی خوشملی رو تو بغلت بگیری و یه عکس خوشمل ازش بذاری تا مااین وروجک ببینیم


چشم عزیزم
ممنونم گلم
خدا نی نی نازتونو براتون نگه داره