عکسهای آتلیه دوسالگی
سلام به پسر خوشگلم
امروز بعد چند ماه اومدم عکسای آتلیه رو بزارم
شیطون کوچولوی مامان این پنجمین بار بود که به آتلیه میبردیمت ولی دومین بار بود که دست پر برمی گشتیم
تابستون هم منو بابا برا سالگرد ازدواجمون رفتیم آتلیه و شما اصلا نیومدی پیشمون که عکس بندازیم و یه بلایی سر من و بابا و خانم عکاس آوردی که هلاک شدیم از خستگی
بعدشم بردیمت برا آتلیه شب یلدا که وقت گرفته بودم برات و....
اونجا توی یه گاری کوچولو چهارتا توپ هندوانه برا تزیین گذاشته بودن که تو بدو ورود شروع به فوتبال بازی با توپها کردی و کل آتلیه رو بهم زدی و من و بابایی طبق معمول دست از پا دراز تر و با خجالت تمام از اونجا اومدیم بیرون
ولی بالاخره برا آتلیه دوسالگی یه نقشه کشیدیم که موفق شدیم
علی پسر خالم رو با خودمون بردیم آتلیه تا شما رو سر گرم کنه
تو هم که عاشق علی کوچولو هستی و بخاطرش ایستادی تا ما چند تا عکس بتونیم ازت بگیریم،هوراااااخخخ
دوستت دارم عزیزم عکساتو میزارم تو ادامه مطلب