اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

پست سفارشی بخاطر مادر جون

یکی از مدلایی که اهورا شیشه میخوره از شیطنتهای اهورا و تا دوربین رو میبینه خیز بر میداره به سمتش اهورا نشسته تو کالسکه عروسکش اهورا برا یک لحظه کوتاه می ایسته اینجا تازه از حموم اومده و لباسشو بر عکس پوشیده وقتی اهورا شکلات میخوره اینم از دهان بدون دندان اهورا اینم از برف زمستونی گذاشتم مامانی حالشو ببره دلش آب بشه ایشالا تهران هم کلی برف بباره برف که از لبه ی پشت بوم آویزون شده بود   پ...
30 آذر 1392

جشن 3 نفره شب یلدا و تولد 34 سالگی آقای پدر

سلام به گل پسر یکی یه دونه                             اولین شب یلدات مبارک   هوراااااا  هوراااااا خدایا شکرت امسال ما هم یه جوجه داریم که بشماریمش   ایشالا 120سال از این شبا رو به خوبی و خوشی و سلامتی و سرافرازی پشت سر بزاری عشق ِ کوچولوی مامان عزیزم یکی از سنت های ایران ما جشن گرفتن شب یلدا هستش. شب یلدا شبیه که همه دور هم جمع میشن و آخرین شب از پاییز رو جشن میگیرن. چون پیروزی نور بر تاریکی هستش.یعنی از فردا...
30 آذر 1392

شیرین کاریای گل پسری

     92/9/26                      سلام دردونه ی من مامانی باز اومده تا برات از شیرین کاریا و دلبریات تعریف کنه ولی یکم طولانیه دیروز وارد 11 ماهگی شدی. 11 ماهگیت مبارک و من نتونستم بخاطر یخبندون تنهایی ببرمت بهداشت و قراره با بابایی آخر هفته ببریمت  عشق من دقیقا 15 آذر 92 ،بود که اسم بابا رو برا اولین بار صدا زدی .بابا از سر کار اومده بود و خسته روی کاناپه خوابش برده بود،تو چند بار رفتی و با زبون بچگونت هر چی سرو صدا کردی و دستت رو به صورتش زدی بیدار نشد.و چند بار هم من صداش زدم...که یهو م...
26 آذر 1392

اولین برف زمستونی

سلام به پسر قشنگ من اولین برف زمستونی زندگیت رو امروز صبح دیدی خیلی منظره زیبایی بود و من کلی از بارش برف خوشحال شدم پسرم برف هم یکی دیگه از بی شمار نعمت های خداست خدای بزرگی که به همه چیزِ بنده هاش فکر کرده و برای نیاز های ریز و درشتشون نعمت های زیادی رو آفریده باید همیشه بگی خدایا تو رو به خاطر تمام نعمتهایی که بهم دادی شکر میکنم عزیز دلم دونه های سفید برف مثل توپ سفید کوچولو از آسمون میباریدن و زمین رو یکدست سفید کرده بودن. و منو بابا بردیمت تو بالکن تا از نزدیک ببینی و شما کلی تعجب کردی امید وارم توی زندگیت همیشه قدردان همه نعمتهای الهی باشی و ...
14 آذر 1392

اولین ماه محرم آقا اهورا و سقا شدن به روایت تصویر

اولین روزای محرم و آقا اهورا کنار چهل چراغ اهورا کوچولو امسال سقا بود سقا بودنت قبول باشه گل پسرم روز تاسوعا من و اهورا کوچولو به همراه آقای پدر رفتیم زیارت شاه عبدالعظیم پسرم اون روز رو با مترو رفتیم و برگشتیم بلیطا رایگان بود و تو مترو نظر همه رو به خودت جلب کرده بودی مثل همیشه(قربونت برم الهی) روز تاسوعا و وقتی آقا اهورا خودشو لوس میکنه(اینجا هم شدی عین بچگیای دایی رضا) اهورا و آقای پدر اینجا روز تاسوعا هستش و تازه از زیارت برگشتیم خونه عزیز جونِ من، فردا ناهار نطری داریم اینم از روز عاشورا ،اهورا کوچولو و سامی کوچولو ...
14 آذر 1392

اهورا کوچولو در خونه مادر جون

مسافرت به خونه مادر جون به روایت وروجک شلاممممممممممممم همه خوفین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اول اژ اوتوبوش شلو کنیم من بلا خودم صندلی مخشوش دالم بعدشم بلسیم به کالای مورد علاخم که لفته بودم خونه خان دایی همه منو چلوندن(البته این عکسا ماله تابشتونه) دایی امیرم گشنشه میخواد گوشمو بوخوله اینم من و سامی کوشولو.مشل لباشای سامی رو ژندایی معصومه بلا منم خلیده حسود نشم ملسی ژندایی مهلبون من تو ماشین سامی سامی میگه ماشینمو بده من میگم دوش ندالم ماشین هودمهههههههههه باباااااااااااااااا بلام ماشین میخلی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خلاشه آخلش مجاب میش...
14 آذر 1392