اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

اهورای من در 4ماهگی +عکس

1392/3/20 1:55
نویسنده : مامان جون
454 بازدید
اشتراک گذاری

سلامممممممممم سلاممممممممممممممممniniweblog.com

صد تا سلاممممممممممممممم

یوهو من اومدمniniweblog.com

دوستای خوب و مهربونم از همتون ممنونم که نگرانمون بودید و ببخشید که من انقدر تنبل شدمniniweblog.com

سری قبل که مطلب گذاشته بودم تازه اسباب کشی  رو شروع کرده بودیم و داشتیم جمع و جور میکردیم خلاصه اینکه فک کنم 26 یا 27 اردیبهشت بود که وسایلم رو فرستادیم به خونه جدیده که تو یه شهر دیگه بود و خودمو اهورا موندیم پیش بابا و مامانم و بابای اهورا هم رفت دانشگاه

بعد فک کنم 7یا 8 خرداد بود که همسری اومد و به همراه 2تا مامانا اومدیم تا خونه جدید رو بچینیم و مامان همسری 1 روز موند برا کمک که خیلی هم به زحمت افتاد و ازش ممنونیم niniweblog.com

 

و اولین بار بود تو اینهمه سال اسباب کشی برا کمک میومدن سکوتمامان من حدود 5روز موند و به ما کمک کرد و نمیدونم با چه زبونی ازش تشکر کنم که همیشه حواسش به ما هستniniweblog.com و امروز که 18 خرداد هست ما تقریبا جابجا شدیم فقط یه سری ریزه خورده ها مونده که کلی وقت گیره و آقا اهورا اجازه کار کردن به ما نمیده

وقتی اسم اسباب کشی میشنوم کل بدنم مثل بید میلرزه واقعا سخته اههههههههه اهههههههه از این اسباب کشی niniweblog.com

خدایا به ما مستاجرا هم زودتر خونه بده راحت بشینیم و یه جا مستقر بشیم دیگه قربونت برم niniweblog.com

خدایا این همه خونه ولی ما بیخونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ متفکر البته خداروشکر الان یه جورایی مستاجر نیستیم و تو پانسیون دانشگاه زندگی میکنم ولی خوب بازم سخته دیگهچشم

خلاصه از اینا که بگذریم میرسیم به آقا اهوراniniweblog.com

اول عکسشو بزارمگاوچران

اهورا جان 3خرداد بود انقدر بابام باهاش کار کرد تا تونست تقریبا با دستش یه چیزی رو نزدیک دهنش نگه داره قربونش برم niniweblog.com

یادمه یه روز هم بابام باهاش انقدر بازی کرد اهورا دیگه خسته شد ولی بابام بهش توجه نکرد و به بازیش ادامه داد و اهورا انقدر داد زد که آخرش با دهن باز و چشم نیمه باز تو همون حالت تو بغل بابام خوابش برد وای خدا چقدر اون لحظه بامزه و خنده دار بود کاش فیلم میگرفتمسبز

حالا هم اسباب بازیاشو میگیره بخوره بعدش نمیتونه کلی سر اسباب بازیاش داد میزنه که چرا تو از حلق من پایین نمیری niniweblog.com یه دستشو با یه دست دیگش محکم نگه میداره(که فرار نکنهنیشخند)بعد میزاره تو دهنش وانقدر انگشتشو تا ته تو حلقش فرو میکنه که حالت تهو میگیره و کلی سرفه میکنهزبان

پریشب هم مثل اینکه یه هو همسری رو تو خندیدن همراهی کرده بود و کمی قهقه زده بود که همسری خیلی خوشحال بود و متاسفانه من اون لحظه رو ندیدم دل شکسته

شبا همش نیم ساعت یک بار و یا 20 دیقه 1بار بیدار میشه و اصلا نمیدونم چشهniniweblog.com دکتر هم میگه سالمه و بعضی بچه ها اینجورین niniweblog.com

خلاصه که امروز من و بابایی تصمیم گرفتیم بیومیل بخریم و به اهورا کمک شیر بدیم شاید سیر نمیشه

اهورا کوچولوی ما خیلی شیرین شده این روزا همه دلتنگش شدن

بابابزرگا و مامان بزرگا الان کلی اهورا رو یاد میکننniniweblog.comما هم باید تو غربت بمونیم دیگه چه کنیم ولی خوب اهورا کل وقتمو میگیره و نمیزاره بفهمم غربت یعنی چی و کی روزا سپری میشن niniweblog.com

اصلانمیزاره کارامو انجام بدم وقتی میرم آشپزخونه مستقیم به درش خیره میشه تا بیام بیرون و اگه دیر بیام کلی سرو صدا راه می اندازه niniweblog.com

بهمون میخنده و دلش میخواد یا 24ساعته باهاش بازی کنیم و یا تو بغل بگردونیمشniniweblog.com

یکی دیگه از کارایی که یاد گرفته اینه که رو زمین میزاریمش هی به کنار برمیگرده وگردنشو تا آخر به سمت پشت برمیگردونه و انقدر پا میزنه که دور خودش میچرخهخنده

زبونشو میزاره لای لثه هاش و میجوهزبان

پستونک و شیشه شیر هم دوس نداره و اونارو هم میجوه و کلی سرشون داد میزنهniniweblog.com

وقتی بهش دارو میدم هرچقدرم که تلخ باشه کلی اذیت میشه و بازم دهنشو باز میکنه و میگه بده و کلی هم ویبره میزنه و وقتی میبینه من انقدر ناراحتم که داروش تلخ بوده بهم لبخند میزنه niniweblog.com

یه چیز خیلی باحال اینکه وقتی دنیا اومد تو ریکاوری که لباساشو پوشوندن ازش فیلم گرفتن و اهورا همش در حال گریه هستش و وقتی فیلم رو میزاریم و اهورا صدای گریشو میشنوه از ته دل میزنه زیر گریه و دیگه نمیشه ساکتش کرد و وقتی تو جایی هم باشیم که بچه ای گریه کنه اهورا هم سریع بغض میکنه و گریه میکنه قربونش برم با این دل مهربونش niniweblog.com

و اگه رو بالشت بزارمش میامو میبینم که قل خورده و یا دمر افتاده niniweblog.com

بابای اهورا هم تو نگهداری اهورا خیلی کمک میکنه و 2تایی حسابی خسته میشیم niniweblog.com

اهورا کوچولوی ما همش خواباش گنجشکیه و اصلا استراحت درست و حسابی نداره niniweblog.com منم که صبح نمیدونم از خستگی چطور از خواب بیدار بشم niniweblog.com

 راستی به اهورا کوچولوم یه آمپول ویتامین د زدن طفلک بچم از درد ضعف رفتگریه چون مثل اینکه علائم نرمی استخوان رو داره،خدا کنه زود خوب بشه عسل مامان

منم دارم سعی میکنم کارامو رو برنامه پیش ببرم و با این شرایط کنار بیام

همتونو دوس دارم  و تا بعد به خدا میسپارمتونماچبغل

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نینا
19 خرداد 92 0:36
سلام الناز جونم
الهی قربون اهورا جونم برم من
الناز بدادم برس از علائم زایمان طبیعی چیزی میدونی؟
بیا عزیزم


سلام نینا جان ایشالا که چیزی نیست نگران نباش
زهرامامان محمدپارسا
19 خرداد 92 11:20
سلام .عکس جدید اهورا جان رو بذار ببینیم.4 ماهگیش هم مبارک.
به وبلاگ ما سر زدی چرا نظر نمیدی گلم!


سلام عزیز دلم
خوبی؟آره گلم به وبلاگتون سر زدم نظر هم دادم
همیشه موفق باشید
هیجان
20 خرداد 92 12:29
سلام سلام سلام
خونه جدید مبارککککککککککککک
آخ جون اومدین شما دوتاااااااااااا
اهورا جونم غرق در عروسک عزیزمممممم با قه قه زدنش
الی جونم یعنی همش شبا بیداری؟ ای واییییییی


مرسی هیجان جون که بهمون سر زدی عزیز دلم
زهرامامان محمدپارسا
20 خرداد 92 19:00
سلام.خدا اهورا جان رو واسه مامان و باباش نگه داره.درکت می کنم چون منم وقتم با محمدپارسا میگذره.

کلی گشتم تا گلپسری را پیدا کردم.ماشالاه بزرگ شده




ممنونم عشقم لطف داری


ارکیده(افسانه)
23 خرداد 92 13:31
ووووووووی این پسر خوشگلمونو ببین کدوم عروسکه کدوم اهورا؟..وای الناز جونم کلی دلم ضعف رفت واسش که این چیزها رو تعریف کردی کاش خاله جونش هم میتونست از نزدیک ببینتشکلی دلم میخواد تو و اهورا رو ببینم...حتما حتما تهران اومدی خبرم کنیااااااااا...میخوام بیای پیشممممممم


افسانه جونم عزیز دلم مرسی از محبت و لطفی که داری
عزیزم سعی میکنم
یکم دیگه صبر داشته باشی نی نی کوچولویه خودت میاد تو بغلت و ایشالا کلی حال میکنی
میبوسمتون گلم
لیلا
26 خرداد 92 21:14
به به الناز خانم . خونه ی نو مبااااااااااااارک . به سلامتی . انشالله یه روز خونه هم میخری . خدا بزرگه .

چشمل ماهتم که شیرینه هااااااااا بخورمش . ببوسش از طرف من
چه باحال هستاااااااا سریع گریش میگیره عزییییییزم . دلسوزه پسرم ماشالله ماشالله بهش


مرسی لیلا جونم ممنون که به ما سر میزنی
جیگر مامان
28 خرداد 92 14:31
سلام
الان اهورا کدومه تو عکسسسسسسس

اها دیدمش همون شازده خوگشله
که از همه عروسکها خوگشل تره
زنده باشه ایشالاه


مرسی خاله جون مهربون
mami mahnaz
28 خرداد 92 15:24
سلاممممممممممم النازجونم ماشالله به پسمل خوشگلت ببوسشششششش و خسته نباشی امیدوارم هرچه زودترصاحب خونه بشی گلم


مرسی مهناز جونم
دخمل خوشگلت رو از طرف من ببوسش
رادمهر و مامان
31 خرداد 92 11:38
اهورای خوشگل انشالله همیشه سالم باشی خیلی دوست دارم ببینمتون و اهورا روبغل کنم اهورا ومامان


ممنونم عزیز دلم
اهورا هم از خاله مهربونش تشکر میکنه
مامان ساتیار
5 تیر 92 22:10
سلام، وقت بخیر.امیدوارم که حالتون خوب باشه. ساتیار در جشنواره ی تابستانی نی نی وبلاگ شرکت کرده...خوشحالمون می کنید اگه بهش رای بدین و با یک پیامک، عدد 103(صد و سه) را به شماره ی 20008080200 (دوهزار هشتاد هشتاد دویست) ارسال کنید. از لطف شما ممنونیم – شاد و سلامت باشید. http://satyarjun.niniweblog.com
nazanin
13 تیر 92 12:50
چه پسر خوشگلی.وای وای وای.چشم حسود کور.


ممنونم نازنین جون با چشمای خوشگلت میبینی گلم