اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

دومین سونوگرافی و شنیدن صدای قلب

1391/6/21 16:58
نویسنده : مامان جون
505 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز ترینمنایت اسکین

ما روز یکشنبه ساعت 5:30 تاریخ 19/6/91 رفتیم سونوگرافی و اون روز یکی از بهترین روزهای زندگی من و بابایی بودنایت اسکین

عزیز دلم باباجون برای اولین بار بود که تو رو میدید

منم که خیلی وقت بود در انتظار دیدنت بودم خلاصه آب دهن من و بابایی برای دیدنت  از لب و لوچمون آویزون بودخوشمزه نایت اسکین


تا دکتر معاینه کرد گفت نی نی تون آقا پسرهنایت اسکین

بابا هم گفت آقای دکتر نی نی سالمه؟بعد آقای دکتر شروع کرد و همه ی اعضای بدنت رو به من و بابایی نشون داد

بازو و ران پا و شکم و سرت و ستون فقراتت هههههههههه از همه جا بامزه ترم آلت تناسلیت بودنایت اسکیننایت اسکین

دکتر گفت اینم آلت تناسلیشه منم نتونستم جلوی خندمو بگیرمخنده

عشق من تو خیلی ناز بودی قربونت برم و همش در حال تکون خوردن بودینایت اسکین

من کلی شکلات و یه آب انبه خوردم که خوب تکون بخوری تو هم حسابی همه جاتو نشونمون دادینایت اسکین

ایشالا که عین بابا بشی هم اخلاقت هم چهرتنایت اسکین

آخه من و بابا دوس داریم که پسرمون شبیه باباش بشه دخترمون شبیه مامانشقلب

هههههههههههه خیلی از خود راضی هستیم نه؟مژهچه کنیم دیگه؟ خجالت خودمون به خودمون دلخوشی میدیم و پپسی باز میکنیمنیشخند

عزیزم صدای ضربان قلبت رو هم شنیدیمهورا

ایشالا که به سلامتی به دنیا بیای و همیشه پاینده باشی و قلب نازت همیشه مملو از عشق و مهربونی باشهبغل

وقتی صدای قلبت رو شنیدیم بابا جون گریه کرد از خوشحالینگران

نمیدونی چقدر حال کردیمفرشته

کلی انرژی مثبت دادی گلم بهمون هی یادت کردیمو خندیدیم و حال کردیم

بابا از آقای دکتر خواست که سونو رو بزنه روی سی دی

آقای دکتر هم کمی از سونو و ضربان قلبت رو زد رو سی دی که من در عرض این دو روز 500 بار نگاش کردمماچ

بعد از سونو گرافی با باباجون رفتیم برات یه ماشین اسباب بازی خریدیم(کامیون) تا وقتی دنیا اومدی بزاریمت توش و باهات بازی کنیم.قربون گل پسرم برمنایت اسکین

ناگفته نمونه که بابا یه هفته بود بخاطر درسش رفته بودتهران و منتظر بودیم تا برگرده و باهم بریم سونونایت اسکین

طفلی بابا تا روز یکشنبه صبح رسید بعد از ظهر رفتیم سونوگرافی و شب بازم برگشت تهران

میدونی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون طفلی عمه سیما که دانشگاه قبول شده از سنجش رشته اش رو اشتباهی زده بودند برا همین مجبور شدن برن تهران تا اونو درست کننسبز

بابایی خیلی خسته بود منم برای فرداش که دوشنبه بود وقت دکتر داشتم که نشد برم چون بابا نبود خلاصه کل برنامه هامون بخاطر هواس پرتی یه نفر که یه شماره بالا پایین زده بود خراب شد.عصبانی

عزیز دلم متاسفانه خیلی از کارمندا کارشونو خوب انجام نمیدن و باعث تلف شدن وقت دیگران و خراب کردن برنامه هاشون میشنچشم

ایشالا تو در آینده هر شغلی که پیشه کردی از حالا باید بدونی که کارت رو جدی بگیری و زحمت بکشی تا دیگران تاوان اشتباه تو رو ندنلبخند

خیلیییییییی دوستت دارم گل پسرمنایت اسکین

بی صبرانه منتظرم تا تو آغوش بگیرمت

به زودی عکس سونو رو میزنم تو وبلاگ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

لیلا
21 شهریور 91 20:57
وااااااااااااااااای گل پسریت مبارک باشه مامانیییییی آرزو دارم همیشه سالم و سلامت باشه . همیشه شاد و تندرست باشید و زندگیتون پر از لحظات خوش باشه


مرسی لیلا جونم
ممنونم بخاطر اینهمه مهربونی
امیدوارم به زودی زود مامان بشی و یه نی نی ناز و سالم بیاد تو دلت عزیز دلم
دوست دارم دوست خوبم
بابا
21 شهریور 91 21:31
"بهشت زير پاي مادران است"
اين جمله رو بعد دنيا اومدنت خيلي ميشنوي. مامانت از همون مادراست، عزيزم.
خيلي برات ذوق ميكنه و درد و رنجشو بخاطر تو تحمل مي كنه. مي دونم كه حتما قدرشو ميدونيو از ته دل دوسش ميداري.


ممنونم همسر گلم خیلیییییییی دوستت دارم
ایشالا هیچوقت سایه تو از سر من و نی نی کم نشه
تو بهترینی