ویار
عزیز دلم الان که دارم برات مینویسم 4ماهه که تو دلمیتاریخ 91/7/23
یعنی 2روز دیگه 4ماه کامل تموم میشه و میریم تو 5ماه به سلامتی
خوشگل مامان اوایل بارداریم از روز 20 پری شکمو بودنم شروع شد
میدونم کمی زود بوده
ولی من خیلی ضعف میرفتم و حالت تهو هم داشتم
خلاصه اینکه مامان قبلا گوشت مرغ زیاد دوس نداشت اما اون اوایل بارداری مرغ رو با ولع تمام میخوردم
عین قحطی زده ها
عاشق تخمه مزمز بودم،حس میکردم فقط اونه که سیرم میکنه،گردوی تازه هم خیلی دوس داشتم و دارم
یادمه که خونه عمه مینا بودیم بابا برام گردوی تازه خریده بود قایمکی آورد داد،وای انگار دنیارو بهم داده بودن
منم با عجله میخوردمش
بابایی هم میگفت عزیزم عجله نکن همش ماله خودته
وای خدای من چقدر لذیذ بود
سبزی هم خیلی دوس داشتم مخصوصا ریحون وای بوش دیونم میکرد
تازه کشک هم خیلی دلم میخواست،عزیزجون(مامان بزرگم) سفره داشت خونشون من کل کشکارو خوردم
کلا چیزای شور رو بیشتر دوس دارم
یک ماه بعد که وارد 3ماه شدم کلا غذا از چشمم افتاد و اصلا نمیتونستم خوب غذا بخورم
مرغ کلا حالمو بد میکرد دیگه بهش لب نزدم
بوی سبزی که از اونم بد تر بود و اصلا دیگه نمیخواستم سبزی ببینم
چیز خاصی دلم نمیخواست فقط کم خوراک شده بودم
خیلیییییییییی گرسنه میشدم وقتی سفره باز میشود احساس میکردم سیر سیرم به زور 3یا4قاشق میخوردم و بقیه غذامو بابات میخورد
عزیزم الانم بیشتر تخمه دوس دارم دلم میخواد هی بشکنم،سیرم نمیشم،آخرشم از دیگران خجالت میکشم وسعی میکنم خوردنمو تموم کنم
چند روزه احساس میکنم کمی غذا خوردنم بهتر شده
کلا تا حالا 2کیلو اضافه کردم
غذاهای خشک رو بیشتر دوس دارم و بیشتر هم میخورم مثل انواع کوکو و کتلت هاو ماکارونی،لوبیا پلو،استانبولی و از همه بیشتر کباب
راستی بلال هم خیلی دوس دارم
فعلا اینا باشن بعدا میام اضافه میکنم گلم